هشتم شهريورسال60 روز خون وآتش واندوه


یزدفردا"ابوالفضل دهقان:باز هشتم شهريور فرا ميرسد سالروز عروج دو فرشته خونين بال يارو ياور امام راحل (ره)


دو ماه پس از فاجعه خونين هفتم تير ، ايادي استکبار، دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامى كه توان تحمل وجود اين دومايه اميد مستضعفان و عناصر ارزشمند و دلسوز را نداشتند توطئه خونين ديگري رقم زدند ساعت نزديك سه بعد از ظهر هشتم شهريورسال 1360، هنگام برگزاري جلسه رئيس جمهور و نخست وزير در دفتر نخست وزيري در خيابان پاستور، به ناگاه در انفجاري مهيب ودلخراش ، آتش و خون درهم آميخت و اين دو فرشته خونين بال ، رجايي و باهنر، از خاک به افلاک پرکشيدند. اين حادثه، يک ماه پس از فرار بني صدر و رجوي، سرکرده سازمان منافقين، از ايران رخ داد و از جمله عمليات هاي تروريستي سازمان مجاهدين خلق (منافقين) بود.


براي گراميداشت ياد وخاطره مقام اين عزيزان، که الگوهاي شايسته دولتمردان در نظام اسلامي وخدمتگذاري صادق براي انقلاب ومردم بودند، هفته اول شهريور، هفته دولت نام گذاري شده است تا ياد و خاطره آن بزرگواران براي هميشه در تاريخ زنده بماند.


شهيد محمدعلي رجائي


در سال 1312 هجري قمري در شهرستان قزوين متولد شد، تحصيلات ابتدايى را تا اخذ گواهينامه ششم ابتداى در همين شهرستان به انجام رساند. در سن چهار سالگى از وجود داشتن نعمت پدر محروم شد و تحت تكفل مادر مهربان و منيع الطبع قرار گرفت . در سال 1327 به تهران مهاجرت كرد و سال بعد يعنى در 1328 وارد نيروى هوايى شد. در مدت 5 سال خدمت در نيروى هوايى ، دوره متوسطه را با تحصيل شبانه گذراند، سپس در سال 1335 به دانشسراى عالى رفت و به سال 1338 دوره ليسانس خود را در رشته رياضى به پايان برد و به سمت دبير رياضى به استخدام وزارت فرهنگ در آمد و به ترتيب در شهرستانهاى خوانسار، قزوين و تهران به تدريس ، اشتغال ورزيد


به خاطر فعاليت هاي انقلابي خود، چندين سال از عمر گران بهايش را در زندان ها سپري کرد.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي هموراه در كنار امام (ره)يود، در سال 1359، نماينده مردم تهران شد. وي مدتي وزير آموزش و پرورش بود. و در 18 شهريور 1359 به نخست وزيري رسيد. پس از عزل بني صدر، در انتخابات سال 1360 ، به عنوان دومين رئيس جمهور ايران انتخاب شد و سرانجام در 48 سالگي به همراه يار قديميش شهيد باهنر به سوي معبود پرکشيد.


شهيد حجت الاسلام دكتر محمد جواد باهنر


در سال 1312 در يك خانواده پيشه ور ساده در شهر كرمان به دنيا آمد و خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را در مكتب آموخت و سپس به تحصيل علوم دينى در مدرسه معصوميه آن شهر پرداخت


همزمان ، تحصيلات ابتدايى و متوسطه را نيز ادامه داد و پس از اخذ ديپلم در سال 1332 به قم رفت و سطوح عالى علوم اسلامى را در حوزه علميه قم طى كرد. وى فقه را در محضر مرحوم آيت الله بروجردى ، فقه و اصول را در محضر امام خمينى ((ره )) و تفسير و فلسفه را نزد علامه طباطبايى فراگرفت


شهيد باهنر سپس به تحصيلات دانشگاهى رو آورد و حدود سال 1337 موفق به اخذ ليسانس در رشته الهيات و بعد از آن موفق به اخذ فوق ليسانس در رشته علوم تربيتى و سپس دكتراى الهيات از دانشگاه تهران شد


شهيد باهنر در سال 1341، همكارى خود را با نهضت اسلامى و سياسى روحانيت به رهبرى امام خمينى ((ره )) آغاز كرد و در اسفند ماه 1342 پس از ايراد سخنرانى هايى در مساجد،هدايت (الجواد)) و ((حسينيه ارشاد))، به مناسبت سالگرد حادثه ((فيضيه ))، دستگير شد و پس از آن متناوب شش بار به زندانهاى كوتاه مدت محكوم شد و از سال 1350 ممنوع المنبر گرديد و بالاجبار در جلساتى كه به عنوان كلاس درس ‍ برپا مى شد، سخنرانى و به بيان نقطه نظرات اسلامى ، انقلابى خود مى پرداخت .

وى در سال 1357 به فرمان امام ((ره )) و به همراه چندتن از ياران ، مامور تنظيم اعتصابات شد و در همان سال نيز با فرمان امام به عضويت شوراى انقلاب اسلامى در آمد. اين شهيد فرزانه و سراسر اخلاق و اخلاص و تواضع ، كه خود را وقف خدمت به مردم ستمديده كرده بود، سرانجام پس از سالها مبارزه تلاش ، به همراه يار و ياور ديرينه اش شهيد محمد على رجائى رئيس جمهور اسلامى ايران ، در هشتم شهريور 1360 در انفجار ساختمان نخست وزيرى كه به دست منافقين كوردل صورت گرفت به مقام شهادت دست يافت .


امام خميني رحمت الله عليه: اين دوشهيد را اين چنين توصيف كردند:

«( آقاي رجايي و آقاي باهنر) اين طور نبوده که رياست در آنها تأثير کرده باشد؛ آنها در رياست تأثير کرده بودند؛ يعني آنها رياست را آورده بودند زير چنگ خودشان، رياست، آنها را نبرده بود تحت لواي خودش، و اين يک درسي است که انسان بايد از اينها ياد بگيرد.»(1)


رهبر فرزانه انقلاب حضرت ايت الله العظمي خامنه اي (مد ظله العالي):درباره شهيد رجائي چنين ميگويند:


«من، شهيد رجايي را به عنوان يکي از اسوه هاي بزرگ تقوا و اخلاص و ايمان مي شناسم.»

اين دو عنصر خدمتگزار (رجايي و باهنر) را بايد به عنوان عناصر فراموش نشدني در تاريخ دولت و انقلاب خودمان همواره به ياد داشته باشيم.»

«اين دو بزرگوار، حقاً و انصافاً، از عناصر برگزيده و برجسته اين کشور و نظام بودند. امتحان داده و دلسوز و مردمي بودند. وجودشان با آرمان هاي انقلاب آميخته بود. طعم سختي ها را چشيده بودند. دوران مجاهدت و مبارزه براي پيروزي اسلام را با توفيقات و سربلندي پشت سر گذاشته بودند. همه اينها ارزش هايي بود که در اين عزيزان وجود داشت.»

«مرحوم شهيد آقاي رجايي و مرحوم آقاي باهنر، حقيقتاً دو نمونه برجسته از ياران انقلاب و امام بودند».


اخرين وصيت رئيس جمهورشهید


روز قبل از شهادت، قبل از ترك خانه برای شركت در جلسه‌ای مهم، همسر رجایی به او گفت: «پیشنهاد می‌كنم وصیت‌نامه‌ی جدیدی بنویسید. وصیت‌نامه قبلی را سال‌ها پیش نوشته‌اید. »

رجایی به یادآورد كه در سال 1352 قبل از این‌كه به زندان برود، وصیت‌نامه‌ای نوشته بود و آن‌ روز، هشت سال از نوشتن آن وصیت‌نامه می‌گذشت.

كمی فكر كرد. سپس كاغذی خواست تا وصیت‌نامه‌ای جدید بنویسد. او بر روی یك برگ كاغذ دفتر مشق بدون‌ این‌ كه پاكنویس كند خوش خط و خوانا و بدون خط‌خوردگی و روان‌ و ساده وصیت‌نامه‌ای نوشت و آن را به همسرش داد. نكاتی كه در این چند خط به آن‌ها اشاره‌ شده، بسیار قابل تأمل است:

بسم الله الرحمن الرحیم

این بنده كوچك خداوند بزرگ با اعتراف به یك دنیا اشتباه، بی‌توجهی به ظرافت مسئولیت از خداوند رحیم طلب عفو و از همه برادران و خواهران متعهد تقاضای آمرزش خواهی می‌كنم.

وصیت حقیقی من مجموعه زندگی من است. به همه چیزهایی كه گفته‌ام و توصیه‌هایی كه داشته‌ام در رابطه با اسلام و امام با انقلاب تأكید می‌نمایم.

به كسی تكلیف نمی‌كنم ولی گمان می‌كنم اگر تمام جریان زندگی مرا به صورت كتاب در‌آورند برای دانش‌آموزان مفید باشد.

هر چه از مال دنیا دارم متعلق به همسر و فرزندانم می‌باشد. كیفیت عملكرد را طبق قانون شرع به عهده خودشان می‌گذارم.

برادرم محمدحسین رجایی وصی و همسرم ناظر و قیم باشند.

خدای را به وحدانیت، اسلام را به دیانت، محمد(ص) را به نبوت و علی و یازده فرزندان معصومین علیهم‌السلام را به امامت و پس از مرگ را به قیامت و خدای را برای حسابرسی به عدالت قبول دارم و از دریای كرمش امید عفو دارم.

این مختصر را برای رفع تكلیف و تعیین خط ‌مشی برای بازماندگان و بر حسب وظیفه شرعی نوشتم وگرنه وصیت‌نامه این‌ بنده حقیر با این همه تحولات در زندگی در این مختصر نمی‌گنجد و مكّه، حج بیت‌الله بر من واجب شده بود امكان رفتن پیدا نشد. اینك كه به لقاءالله شتافتم این واجب را یكی از بندگان صالح خداوند به عهده بگیرد. ثلث اموال به تشخیص بازماندگان به «خیرالعمل» صرف شود و اگر به نتیجه قطعی نرسیدند به بنیاد شهید بدهید.

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا